انسانیت، دین و آیین نمیشناسه

استاد شهریار چه خوب سروده که :

سایه جان رفتنی هستیم بمانیم که چه‌؟
زنده باشیم وهمه روضه بخوانیم که چه؟
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟
خود رسیدیم به جان،‌نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه؟
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم وبه عزیزان بچشانیم که چه؟
دور سر هلهه و هاله ی شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه؟
کشتی را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟
قسمت خرس و شغال است خود این باغ مویز
بی ثمر غوره ی چشمی بچلانیم که چه؟
بدتر از خواستن این لطمه ی نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه؟
گر رهایی است برای همه خواهید زغرق
ورنه تنها خودی از لُجّه رهانیم که چه؟
ما که در خانه ی ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشابالینم چپچپچچچپ
دیدگاه ها (۲)

کلیپ کوتاه مفهومی و آموزنده

هوش مصنوعی و برج آزادی

پسر بد شانس و دختر خوش شانس

پرسپولیس قهرمان ⚽

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط