دخترم ،
روزی از دل ِ آسمون افتادی ، آروم و روشن ، درست میون ِ جنگلی که تشنهی نور بود . هیچ صدایی جز نفس ِ باد نمیاومد ، و برگها با تعجب نگاهت میکردن ؛ انگار بهار دوباره یادش افتاده چطور باید شکوفه بده . خاک زیر پاهات از گرمای وجودت جان گرفت ، و پرندهها از لای شاخهها بیرون اومدن تا تو رو تماشا کنن .
فرشتهی قشنگم . . .
تو قرار نبود بمونی ، اما موندی . چون زمین ، دلش به حضورت بند شد .
از اون روز ، هر جا بوی بارون پیچید ، من یاد اون نوری میافتم که از چشمهات به جهان رسید .
دخترکم ، حتی وقتی آسمون دورت نیست ، خودت همون آسمونی — پر از زیبایی ، پر از معجزه ، پر از آرامش !! 🤏🏻🍂
روزی از دل ِ آسمون افتادی ، آروم و روشن ، درست میون ِ جنگلی که تشنهی نور بود . هیچ صدایی جز نفس ِ باد نمیاومد ، و برگها با تعجب نگاهت میکردن ؛ انگار بهار دوباره یادش افتاده چطور باید شکوفه بده . خاک زیر پاهات از گرمای وجودت جان گرفت ، و پرندهها از لای شاخهها بیرون اومدن تا تو رو تماشا کنن .
فرشتهی قشنگم . . .
تو قرار نبود بمونی ، اما موندی . چون زمین ، دلش به حضورت بند شد .
از اون روز ، هر جا بوی بارون پیچید ، من یاد اون نوری میافتم که از چشمهات به جهان رسید .
دخترکم ، حتی وقتی آسمون دورت نیست ، خودت همون آسمونی — پر از زیبایی ، پر از معجزه ، پر از آرامش !! 🤏🏻🍂
- ۲۲.۱k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط