بسترمخواببود

#بسترم_خواب_بود
ومن بیدار...
پنجره باز بود
وماه در انتظار ....
با گلهای نیلوفرِ پیچیدم
به پای دیوار
قد کشیدم میان سایه ها
چه بلندند
پرده های افتاده
از دل پنجره ها
دلم میخواست بادکنکی باشم رها ...
که نه در راه
و نه اسیرِ بی‌راه
که بروم
بروم به سوی آفتاب
همان جا که چشمهای تو
در انتظارم
خواب مانده...
دیدگاه ها (۰)

#سالها_در_کسوت_شب رشد کرده قامت صبرمتا تو بیایی خورشید بکاری...

#درهوایِ‌یـــار‌بے‌پرواے‌خویش...

#گـــرمنــای_حضــور_آبــی_توامتــدادِ بهــار و آینـه هاستبـ...

#در_اندیشه_ی_خاکستر_می_خوابمرفیقی با من نیست تاب ِتعهدی با ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط