طووو 

پیشانی بلند تو در نور شمع‌ها
آرام و رام بود چو دریای روشنی
با ساقهای نقره نشانش نشسته بود!
در زیر پلکهای تو رویای روشنی

من تشنه‌ی صدای تو بودم که می‌سرود
در گوشم آن کلام خوشِ دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود گوش می‌کنند!
افسانه های کهنه‌ی لبریز راز را

آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس و قزح‌های رنگ‌ رنگ
در سینه قلب روشن محراب می‌تپید
من شعله ور در آتش آن لحظه‌ی درنگ

گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح!
لرزان و بی‌قرار وزیدم بسوی تو
اما تو دنیام بودی و دیدم هنوز
در سینه هیچ نیست به جز آرزویِ تو....🦋🦋


شبت درپناه آرامش محبوبم💐🫂🧿🌐


#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

ما در میان کلمات زندگی می‌کنیم صبح‌ها چشم که باز می‌کنیم بای...

مَن راهروی دادگاهِ خانواده‌ام ،راهروی بیمارستان ،راهروی غسّا...

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟مثل آرامش بعد از یک غم ، مث...

<<دوستت دارم جانم♥️انقدر که اگر قلبم توان تفکر داشتاز تپیدن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط