آغاز مهر با نگاهت،
مثل ورق زدن اولین صفحهی عاشقانهایست که هنوز بوی تازگی میدهد.
محبتت را نوشیدم مثل قهوهای که در کافهای خلوت، کنار پنجرهای بخارگرفته، منتظر لبخندت بود.
پاییز آمد،
با برگهایی که زیر قدمهایمان خشخش میکردند، انگار هر قدم، شعریست که تن فصل را میلرزاند.
دستت را گرفتم،
نه برای راه رفتن،
برای اینکه جهان از لمسش آرام شود.
هوای خنک،
بغلهای بیدلیل،
و قهوهای که از گرمای نگاهت داغتر بود،
همهشان مهر را دلبرانه کردند.
تو بودی، و من و خیابانی که از عاشقانهمان رنگ گرفت.
و هر بار که برگها افتادند،
تنم لرزید،
نه از سرما،
از یادآوری اینکه مهر را با تو آغاز کردهام...
#نبض_مانا
#آکادمی_موزیک
مثل ورق زدن اولین صفحهی عاشقانهایست که هنوز بوی تازگی میدهد.
محبتت را نوشیدم مثل قهوهای که در کافهای خلوت، کنار پنجرهای بخارگرفته، منتظر لبخندت بود.
پاییز آمد،
با برگهایی که زیر قدمهایمان خشخش میکردند، انگار هر قدم، شعریست که تن فصل را میلرزاند.
دستت را گرفتم،
نه برای راه رفتن،
برای اینکه جهان از لمسش آرام شود.
هوای خنک،
بغلهای بیدلیل،
و قهوهای که از گرمای نگاهت داغتر بود،
همهشان مهر را دلبرانه کردند.
تو بودی، و من و خیابانی که از عاشقانهمان رنگ گرفت.
و هر بار که برگها افتادند،
تنم لرزید،
نه از سرما،
از یادآوری اینکه مهر را با تو آغاز کردهام...
#نبض_مانا
#آکادمی_موزیک
- ۲۵.۲k
- ۰۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط