🍁گناه عشق🍁

ما متهم به اتهام عاشق شدن شدیم
حبسی که میکشیم کمی عادلانه نیست

این زندگی که به تقدیر ما رقم زده
تیری ست رهگذر که قصدش کمانه نیست


از عالم و آدم که دعوی عشق میکنند
دیدم که یک به صد از آن عادلانه نیست

با پای خسته و لنگان دویدن آسان است
در منظر کسی که خزیدن بهانه نیست

باید که رها کنم این روح خسته از تنم
آنجا روم که می هست ولی خانه نیست

قاف ام که گذر کرده ام از دام زمان
بر قله ای نشسته ام که عاشقانه نیست
دیدگاه ها (۰)

🍁در عکس دوتایی تو را مرده دیدم🍁

🍁خدای گم شده🍁

♥️مرا بغل بگیر و باز به نام خود خطاب کن♥️

🍁بنام خیابان ها🍁

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط