عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب، پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

#فروغ_فرخزاد #عشق
دیدگاه ها (۰)

خدایا…قصه وکالت را زیاد شنیده اماما قصه وکیلی چون تو را نه…ت...

تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ،ﻓﻘﻂﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭ...

هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه داردخـــداش در همـــه ...

‌اسمش چیست...؟این حس ، این حال....همین ڪه وقتی به تو فڪر می‌...

شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونشمنم مجنون آن لیلا که صد...

رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوزعکس روی تو در این آینه پید...

🌱در شهر صدای آتش و آوار است برخیز، کدام خفته‌ای بیدار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط