نمیدونم امشب چی بشه

نمی‌دونم امشب چی بشه ...
شاید گریه کنم ‌. شاید نکنم
اما می‌خوام به خودم یه قولی بدم ..
دیگه نمی‌خوام گریه کنم ! هرچی هم بشه دیگه گریه نمیکنم
چرا ؟ چون فقط دارم به خودم آسیب میرسونم !
گریه من برای هیچ کس مهم نیست ، پس چه دلیلی برای گریه کردن باید داشته باشم ؟
من قبلنا سوگند خورده بودم جز خودم پیش هیچ کس گریه نکنم حتی خانوادم !
اما ببین چی شد . ببین چقدر فشار روم بود که تو این یه ماه جلوی همه گریم می‌گرفت . جلوی همه گریه میکردم و سوالاشون که چی شده خیلی رو مخم بود .
ازم میپرسن با چشمات چیکار کردی ؟ چرا انقدر زیرشون سیاه شده ؟
چطور می‌تونم بگم اونقدر گریه کردم که سیاه شدن ؟
بخاطر همین هرچی هم بشه دیگه نمی‌خوام گریه کنم ...
دیگه مثل یه دختر ضعیف گریه نمیکنم .
اگه خسته بشم ، اگه ضربه بخورم ، اگه ناراحت بشم ، اگه به چیزی که میخوام نرسم ! دیگه گریه نمی‌کنم :)
تلاش میکنم و ، بدستش میارم .
امشب آخرین شبی که قرارع چشمام خیس بشن :)
فکر کردن بهش ارومم می‌کنه قرارع دیگه گریه نکنم •⁠‿•

ولی فقط تویی که میتونی توی هر لحظه اشکمو دربیاری !
دیدگاه ها (۰)

بعضی وقتا نه گریه...!آرومت میکنه؛نه محکم نفس کشیدن،بعضی وقتا...

ما به جرم با وفایی....این چنین تنها شدیم !🙂🖤

زندگی درست مثل...سرطانی بود که ؛هیچوقت ما رو نکشت:)

ببینم کی رمان می خواد😎بگید که چه رمانی می خوایدکامنتا رو خال...

سناریو درخواستی وقتی داری گریه میکنی و بهشون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط