روزهایی که چشمانت از من دور شدند چقدر آرزو کردم

روزهایی که چشمانت از من دور شدند، چقدر آرزو کردم
زمین بشکافد و مرا ببلعد، و چه بسیار که گریه کردم
زندگی‌ام پس از تو، فقط گذران روزگار شده است،
کاش برمی ‌گشتی… اما دیگر ای کاش، فایده‌ای ندارد
هیچ شبی به تاریکی شب‌ های من نمی‌ رسد، هیچ شبی
هیچ دردی به اندازه درد من نیست، هیچ دردی
واژه‌ی «آه» در نبودت، صدها معنی دارد،
نفسم را می‌بُرد، قلبم می ایستد، توانم را می ‌گیرد
کجاست آن‌ که در سخت ‌ترین لحظات کنارم بود؟
کجاست آن ‌که مرا آرام می کرد و اشک‌هایم را پاک می‌ کرد
دریغ و افسوس! این دنیا چه بی ‌وفا شده است
به‌ جای اینکه دل‌ های عاشقان را به هم نزدیک کند، آن‌ ها را از هم جدا می‌ کند
هیچ شبی به تاریکی شب‌ های من نمی‌ رسد، هیچ شبی
هیچ دردی به اندازه درد من نیست، هیچ دردی
واژه‌ی «آه» در نبودت، صدها معنی دارد،
نفسم را می‌بُرد، قلبم می ایستد، توانم را می ‌گیرد#توووووو😔
دیدگاه ها (۰)

شب یلدا رسیده کنار هم هستیم…واسه یه شب دیگه دل و به هم بستیم...

زمستون شده از این سایه ی جگر خون شده سراغی بگیرخودم هیچی یه ...

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط