خرمــن کاه نـبودم
چون دیـر بیایی
با بـاد رفتــه باشــم
مــن شرابــم
هر چه دیـــرتر برســی
بیشتـــر می‌رســـم


#امیرعلی_قربانی


پ.ن
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد

من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد

غزل زیبای حامد عسگری
دیدگاه ها (۴۰)

برایم کابوسی بیاورچنان که سپاه تاریکی سوار بر روحی هولناک ب...

بارالهابگیر از ما چشم امیدت راما در بهشت جا گذاشته‌ایم ...ای...

هوای حواحواس ادم را ربودنخورد سیبی رایانبوسد لبی راممنوعه کد...

تو نباشی دل من میشکنددل شب قرص ماه است ،عزیز#امیرعلی_قربانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط