عاشقانه های شبنم

‍ آن‌گونه دلتنگ تو بودم
که باران در نگاهم،
به هِیبتِ تو طلوع می‌کرد
پِچ‌پِچه‌ی زَنبق و یاس
با صدای تو به‌ گوشم می‌رسید
و تمام شعرها مُنَقّش بود به چشم‌هایت!
بی‌قرار بودم آن‌چنان
که در آستانه‌ی تمام درب‌ها تو ایستاده بودی
منتظرِ پشتِ تمامِ پنجره‌ها تو بودی و
من به دیدنت امدم
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم کافه امپراطور جاده عباس اباد

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه بنام مادر

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط