ما متفاوتیم

p¹¹
ج. باشه
ات و جیمین اولین بار از داخل قصر سمت خروجی قلمرو پری ها رفتن جیمین که حیرت زده به اطراف نگا میکرد ات هیچ اهمیتی نمیداد
ج. نفس من بند میاد
ات. نگران نباش نمیزارم نفس کم بیاری  قدرتام نمیزاره
ات  جیمینو سوار دلفین کرد و خودشم شروع به شنا کردن کرد
دو روز همچنان گذشته بود و اونا هنوز در حال شنا بود بدون توقف
اون روزم شب شد و اونا بلاخره به خشکی رسیدن
جیمین که روی ماسه ها افتاده بود و ات هم روی ماسه ها و دمشو تکون میداد
ات. تا به حال پامو به زمین انسان ها نزاشتم تجربه جدیدی خواهد بود
ج. واقعا پاتو به اینجاها نزاشتی
ات. نه
ج. چرا
ات. تو جرمه
و من الان مجرمم
ج. چه جرمی
ات. ما احد بستیم که در هیچ شرایطی به قلمرو انسان ها پامونو نزاریم و هر کس میزاره یا از قلمرو دفع میشه یا کشته میشه
ات . تا به امروز بعد مرگ مادرم هیچ کس پاشو به سر زمین انسان ها نزاشته و هر کس پاشو به قلمرو یا آب های قلمرو ما گذاشته کشته شده
ج. هوفف
ج. یعنی تو الان اگه بفهمن اینجایی کشته یا دفع میشی
ات. اره
ج. ...
ات. شاد نباش گفتم که من چیزیم بشه تو رو نمیزارم زنده بمونی
ج. تو‌چرا فک میکنی من میخوام بهت آسیب بزنم یا تو بمیری
ات. چون اون موقع آزاد میشی
ج.....
ات. الان ما باید کجا بریم
ج. پاشو باید مثل ما انسان ها بشی
ات . به خشکی پا گذاشت و دمش تبدیل به پا شدن
ج. کفش نداری
ات. اون چیع
ج. کفش نگا پای منه
ات. به چه دردی میخوره
ج. نمیزاره پاهات درد بیاد تو زمین های سخت و صفت

ات. من چیزیم نمیشه
ج. باشه بیا
جیمین و ات سمت جنگل رفتن
جیمین از زمین یه چوب برداشته بود
ات. آخ
ج. چی شد
ات. یه چی رفت تو پام
جیمین ات رو روی سنگ نشوند
و به پای ات نگاهیی انداخت
ج. چوب رفته تو‌پات
ات. من نمیتونم جلومو هیچ ببینم چطوری چوبو ببینم آخه
ج. باشه پس باید صبر کنیم تا صب شه
ات. باشه
جیمین چند تا چوب جمع کرد و اونا رو روشن کرد آتیش درست کرد  و کنار ات نشست
دیدگاه ها (۰)

ما متفاوتیم

ما متعاوتیم

ما متفاوتیم

ما متفاوتیم

ما متفاوتیم

ما متفاوتیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط