غزل

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،

شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت

گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه

روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر

رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت

مصداق همان وای به حال دگران شد

حامد عسکری

#حسادت_ویرانگر_زندگی_ها
#تحمیل_فقر_با_سلطه_دوستان
#سلطه_با_نظامات_پاداشی
#ویرانگری #پانترکیالیسم #ترحم_بیرحمانه
#عقده_شهرت_و_قدرت #عقده_حقارت
#استاده_ام_چو_شمع_مترسان_ز_اتشم
#جمال_آباد #استبداد_روشنفکرمآبانه
#نظامات_بیشعوری
#دزدی #غارت #هریس
#ظلم_ظالم
#پروپاگاندای_رسانه_ای#سالگرد_دوم
#خانیسمی #ایشیق #کوپیولیسم
#مبتکر_جنایات_خاموش
#نپتوکراسی #فریبکاری #عرفی_شیرازی
#آزار_مادر_محجور_توسط_دکتر_قلابی
#عقده_وکالت #دکتر_قلابی #مزاحم_روزها_و_زندگی_ها
#فقر_دشمن_انسانیت
دیدگاه ها (۲)

ترانه

#حسادت_ویرانگر_زندگی_ها #تحمیل_فقر_با_سلطه_دوستان#سلطه_با_نظ...

شعر

نظامات_،طبقاتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط