دل چه سان پنهان کند در سینه آه خویش را

دل چه سان پنهان کند، در سینه آه ِ خویش را؟...
دیده چون بر روی تو، بندد نگاه ِ خویش را؟...

تا به کوی دلبر جانانه‌ام، مسکن شود...
زین سبب گامی نهم، هر لحظه راه ِ خویش را...

شیطنت‌ها کردم و، از ره به در کردم، دریغ...
کودک ِ در اندرون ِ سربراه ِ خویش را...

هر طریقی را که پویم، سوی گرداب ِ فناست...
زین سبب دیگر ندانم، راه و چاه ِ خویش را...

بس که شب دادم به غم، خاکستر ِ دل را به باد...
پُر غبار؛ آئینه کردم، صبحگاه ِ خویش را...

هر که سهم ِ خویش خواهد، سهم ِ من هم درد ِ عشق...
مرغ؛ جوید دانه‌اش، وآن برّه کاه ِ خویش را...

عمر ِ دنیا را نمی‌باشد، گریزاز درد ِ عشق...
می‌کنم قربانی‌ات، عمر ِ تباه ِ خویش را...

من بمانم یا بمیرم، نیست فرقی بی‌گمان...
چون کند آن بی‌وفایم، دل بخواه ِ خویش را...

تهمت ِ رحمی به خود مگذار و، خونم را بریز...
می‌توان با خون ِ من شستن، گناه ِ خویش را...

من کسی را می‌شناسم، تا ابد در انتظار...
بر سر ِ پیمان بمانَد، وعده‌گاه ِ خویش را...

می‌نشینم تا سحر، درانتظار روی «صدیق»...
تا که بنماید به صمیم، روی ماه ِ خویش را...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

💖💖برای لمس خوشبختیداشتن دست هایت کافیست...#عاشقانه#خاصترین

برای قلبم چه طرحی بریزمتا عاشقت نباشد؟لبانم را چه بیاموزمکه ...

منم عاشق مرا غم سازگار استتو معشوقی ترا با غم چکار استتو گر ...

آیا اعتراف کنم هرگز هیچ‌کسی را مثل تو دوست نداشتم ؟و آیا بگو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط