دست کشیدم رو چشماش و زمزمه کردم

دست کشیدم رو چشماش و زمزمه کردم :
رنگ چشمات بارون رو به یادم میاره، خندید و خودشم دست کشید رو چشماش و
گفتش : بارون مگہ⁧ رنگ داره جانم ؟
دست زدم زیر چونه و حواسمو غرق کردم
تو قرنیہ⁧ِ چشماش : نہ⁧ نداره ، اما حس داره
چشمات حس بارون رو داره ؛ نگاشون کہ⁧ می‌کنم
هم آروم می‌گیرم هم دلم آشوب می‌شہ⁧
آروم می‌گیرم از بودنشون و آشوب می‌شم
از این همہ⁧ آرامشی کہ⁧ اگہ⁧ نباشی دیگہ⁧ هیچوقت نمیاد تو زندگیم ؛ چشمات مثل بارونہ⁧ :)!🫧'🤍

•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۱۰۰)

بعد از پونزده سال سیگارشو ترک کرده بود.بهش گفتم: چه حسی داری...

قبلا می توانستم دختری بی‌فکر و بی‌خیال و آسوده باشم، چون چیز...

امروز یه پسر ۱۹ ساله اومده بود آموزشگاه ثبت نام كنه مثل اینک...

یادمه اون موقع رسم نبود زنی که کتک می‌خوره عینک آفتابی بذاره...

༺༽ 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐦𝐚𝐬𝐤 ༼༻𝐩𝐚𝐫𝐭:«𝟓» ★........★........ ★........★.........

༺༽ 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐦𝐚𝐬𝐤 ༼༻𝐩𝐚𝐫𝐭:«𝟔» ★........★........ ★........★.........

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط