غمگین نیستم نه

غمگین نیستم ، نه .
رنجور یا مایوس یا حتی خسته هم نیستم .
فقط دیگر همه‌چیز را چنان که هست ، پذیرفته‌ام . حالا ایستاده‌ام در مسیر بادهای سرد ، در پایان تمام رویاها ، و از انقراض خودم لذت می‌برم .
دیدی ؟ عاقبت یاد گرفتم معاشرت با خودم را دوست بدارم .
حیف که برای همه‌چیز دیر شده‌است . . .
.
.
صدای دویدن درد در رگهای تن . آرام . ممتد . کاهیدن ، بی وقفه .
صدای سکوت . صدای تنهایی . صدای اندوه . صدای ساکت ملال .
صدای پیر شدن سلولهای تنت . صدای دور شدن از خود .
صدای بی پولی . صدای بیکاری . صدای دلتنگی .
صدای دیگر دوستم ندارد ، صدای حتما با کس دیگری آشنا شده .
صدای پایین افتادن از همه درختهایی که به شوق چیدن سیب بالا رفته ای .
صدای آبی یک زن ، روی پیغامگیر ، که پیغام همه دنیا را می شنود جز تو .
صدای طوسی یک مرد ، که می خواهد نباشی .
صدای دوری . صدای غربت ، وسط سالن خانه . صدای غریبه ای در آینه .
صدای تیره کوچه . صدای روشن خانه . صدای خالی شهر .
صدای ناله رویا ، صدای خسته عرضه
صدای مرده روابط
صدا صدا صدا . تو تمام می شوی ، و تنها صداست که می ماند
دیدگاه ها (۴)

اگه یه نفر ازت پرسید چقدر دوستم داری؟نگو بی نهایت، بگو انداز...

ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست...

اگه دیدی کسی زود وابستت شدبدون خیلی تنهاس..بدون که آرزوش میش...

این روزها شاهد کسانی هستیم که کل زندگیشان را به یک نفر سنجاق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط