پاییزِ فتنهها به پایان رسیده...
بوی بهار ظهور میپیچد در کوچههای انتظار...
از سمت یمن، نوری برمیخیزد؛
سیدی از تبار صداقت، عَلَم عدالت را بلند میکند...
و از خراسان، آفتابی طلوع میکند
که سینهاش لبریز از عشق موعود است...
سید یمانی و خراسانی،
همچون دو کوه استوار،
زمین را از ظلم میتکانند،
تا راه را برای او هموار کنند...
او که وارثِ عدل علیست،
او که وعده خداست،
او که نگاهش، مرهمِ قرنها غربت است...
____
در هیاهوی دنیا،
دو پرچم بالا میرود...
یکی از خراسان،
با دلی سوخته از غربتِ مهدی...
و دیگری از یمن،
با نگاهی که بوی معرفت میدهد...
سید خراسانی و یمانی،
مثل دو رود که به دریا میرسند،
همقسم شدهاند...
که جهان را به دامان خورشید برسانند.
نه از طوفان میترسند،
نه از خار راه،
که دلشان لبریز از عشق حجت خداست...
قدمهایشان طنین حقیقت دارد...
و صدایشان، بشارت آمدن کسیست
که همه چیز را زیبا میکند...
____
بوی بهار ظهور میپیچد در کوچههای انتظار...
از سمت یمن، نوری برمیخیزد؛
سیدی از تبار صداقت، عَلَم عدالت را بلند میکند...
و از خراسان، آفتابی طلوع میکند
که سینهاش لبریز از عشق موعود است...
سید یمانی و خراسانی،
همچون دو کوه استوار،
زمین را از ظلم میتکانند،
تا راه را برای او هموار کنند...
او که وارثِ عدل علیست،
او که وعده خداست،
او که نگاهش، مرهمِ قرنها غربت است...
____
در هیاهوی دنیا،
دو پرچم بالا میرود...
یکی از خراسان،
با دلی سوخته از غربتِ مهدی...
و دیگری از یمن،
با نگاهی که بوی معرفت میدهد...
سید خراسانی و یمانی،
مثل دو رود که به دریا میرسند،
همقسم شدهاند...
که جهان را به دامان خورشید برسانند.
نه از طوفان میترسند،
نه از خار راه،
که دلشان لبریز از عشق حجت خداست...
قدمهایشان طنین حقیقت دارد...
و صدایشان، بشارت آمدن کسیست
که همه چیز را زیبا میکند...
____
- ۲.۹k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط