چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p55

پاشو از رو مرد برداشت و به سمت کوک چرخید که یهو مرد با چاقو زد به پهلوی تهیونگ
تهیونگ: اح جا قبلی هنوز خوب نشده بودا

تک نگاهی به مرد انداخت و شروع کرد به زدنش هر دو تایی که مرد میزد تهیونگ از ۵ طرف دو برابر میزد در حدی که داشت بیهوش میشد
جونگکوک: تموم شد
ته: چرا اینقدر طول کشید
کوک: تقصیر من چیه مومیایی کردن بچه رو
ا.ت: بچه عمته ما دوقلوییم
جونگکوک: من اول به دنیا امدم بعد تو
ا.ت: نخیر اول من به دنیا امدم

تهیونگ بی توجه به حرفاشون دستشو زیر لباسش برد و متوجه خون شد
ته: ایگو دوباره
ا.ت خیلی بیخیال به تهیونگ نگاه کرد اما تو یه ثانیه چشمش به دست خونی تهیونگ خورد
ا.ت: خوبی؟
سریع پایین پاش نشست و لباس ته رو بالا زد و با دیدن بریدگی دستشو رو دهنش گذاشت
مرد: کیم تهیونگ شنیدم دندت شکسته بوده(بیحال)
ته: ها؟
مرد: اونی که با ماشین زد بهت منو رفیقم بودیم
جونگکوک: دندت شکسته؟!
تهیونگ هوفی کشید و ا،تو یهو بغل کرد و با تعظیم کوچیکی به کوک به سمت در حرکت کرد و می‌فهمید که ا.ت خیره به مردیه که خون داشت از سرش میومد پس بهتر بود دور شن
سرشو تا شکم خم کرد تا بتونه از در رد بشه و پشت سرش هم کوک همینجوری امد و با هم رفتن توی ماشین تهیونگ
تهیونگ: خب من کلی کار دادم شما جدا برید(میخواد ا.ت رو بفرسته تولدش با دوستاش)
جونگکوک: باشه خب ا.ت بریم؟
ا.ت: فقط پنج دقیقه بعد میام داداش
کوک چشمکی زد و رفت...با بسته شدن در ا.ت بی معطلی گفت
ا.ت: وِ؟دو وِ؟دگا وِ؟وِ نانته...(چرا؟چرا تو؟من چرا؟چرا با من...)
تهیونگ: نمیخواد اینقدر جدی رو به روتو نگاه کنی فقط کامل سوالتو بپرس
ا.ت: چرا با اینجوری هستی؟هیچی معلوم نیس...دختر میاری هتل منو میبوسی بی اجازم و در عین حال ازم متنفری کاری نکردم ولی سرم داد میزنی و نگرانمی
تهیونگ: هتلو من اجاره کردم پس اجازه دست منه دختره اکسمه و اینکه اگه نمیبوسیدمت صدات باعث می‌شد عوض یه نفر یه گله آدم بریزن سرمون ازت هم متنفرم چون از بچگی فک میکردم جا مادرمو گرفتید سرت داد زدم چون با مسائل منطقی برخورد نمیکنی نگرانتم چون مدام کار دستم میدی
ا.ت: اها...همینا؟چقدر هم قانع شدم...اوکی پس چرا تو خونه باهام کیس میرفتی اونجا یه گله آدم نبود پس چرا؟
تهیونگ: چون پریود بودی و من...
ا.ت: خفه شووو(داد)(به سمت تهیونگ برگشت و با حقارت نگاهش کرد)هی دروغ و دروغ چرا به من میگی هرزه وقتی یه هوس باز دومی نداری؟ها؟چرا اینقدر منو اذیت میکنی مگه من با تو چیکار کردم؟تقصیر منه که بابات امد مامان منو گرف؟....تقصیر منهههههه؟؟؟؟(داد)...هوح...هیچوقت نمی‌پذیریم که اشتباه کردی هرگززززز...ازت متنفرم امیدوارم تا آخر عمرم حتی یک ثانیه دیگه نبینمت و برا خودم متاسفم که هر از گاهی ...

بی شرط/دیر گذاشتم
دیدگاه ها (۷)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

سناریو

بیاکپشن

@lia.army_3

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

عشق مافیاییp2

⁶⁴ا/ت با احساس سنگینی پلک‌هایم به آرامی باز کردم و از خواب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط