💜💜
تکدرخت می داند که خزان،
مرهمی ست بر درد جاودانگی...
او باید خالی شود
از هر آن چیزی که بدان می نازید...
خزان، هنگامه ی فروریختن ها و موسم گذاشتن ها و گذشتن هاست...
دیدگاه ها (۰)

💜💜گاهی چه بی گناه،دلت پیر میشود اینجا همان دمیست که زود دیر ...

💜💜بنویس که عشق آمد امادر میان هزار و یک دغدغهگم شد...

💜💜آنچه سرنوشتدرمن جا گذاشتباقی مانده های‌ دریاستدلتنگی برای ...

💜💜غریبه ای آمـدعـشقی دادنـفـسی گرفتآرام و بی صدا رفت ...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط