آرام شده ام آرام تر از نبض یک مرده

آرام شده ام ، آرام تر از نبضِ یک مرده
و ساکت تر از سکوتی مخرب و مرگبار

امشب شعری ندارم ؛ دردهایم را بخوان ؛ ک آمیخته با تصاویری نکبت وار است..

آیا میدانی هرکسی به مقدار دلتنگی هایش درگیر شب است؟
من هم چند صباحیست ، که با شب درگیری های مزمن پیدا کرده ام
و انگشتان خونی ام بر روی تار های کمانچه ، موسیقی مرگ می‌نوازند ..

و دستانم چنگ می‌اندازند به گیسوان شب..
می‌گویند گیسِ مادر ستودنی و مقدس است..
شاید گیس های مادر عزرائیل هم برایش مقدس باشند....!


#روانپریش_دوم_درب_اول...
.
.
.
♡ ㅤ    ❍ㅤ      ⎙ㅤ     ⌲
ˡᶦᵏᵉ    ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
[ 𝐇𝐈𝐂𝐇𝐊𝐀𝐒 ]
دیدگاه ها (۲۹)

- تویِ دفترچه خاطراتش اینطوری نوشته بود :‹ اخرین روز نتونستم...

- تو مگر در به‍ دری خانه ندارۍ اِی بغض؟همہ‌ شب سر زده مهمان ...

حرفی،سخنی..؟https://daigo.ir/secret/6649011524

من در یک عکس دو نفره جا مانده ام .در آن عکس با تو ،حرف میزنم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط