نبودت

نبودَت
در ازدحامِ جمعيتِ جهان پيداست
خيالِ آمدن نداري؟

تنهايي‌ام شهري‌ست
در حاشيه‌ي نقشه
و خانه‌ای در انتهای خیابان

نفس‌هاي زندگي را شمرده ام
چون نهنگي خسته در ساحل
كه دلتنگی را
جان‌کنده است
دوستم بدار
خيال مي‌كنم كه آمده‌اي...
دیدگاه ها (۰)

ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭼﻨﮓ میﺯﻧﺪ،ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ می...

َتو را یافته امدر شعرهای بلند و کوتاهدر خیابانِ خاطرات،در عش...

#در #گلویم #گیر #کرده #زخم #یک #بغض #غریب#فرصتی #از #اشک #می...

دیدم که آدمی می تواند شفای آدمی شود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط