صنما به دلنواز نفس بگر دستم

صنما ، به دلنوازي نفسي بگير دستم     
که ز ديدن تو بي‌هوش و ز گفتن تو مستم

دل من به دام عشق تو کنون فتاد و آنگه     
تو در آن ، گمان که : من خود ز کمند عشق جستم

دل تنگ خويشتن را به تو مي‌دهم ، نگارا     
بپذير تحفه‌ي من ، که عظيم تنگ دستم

خجلم که بر گذشتي تو و من نشسته ، يارب     
چو تو ايستاده بودي ، به چه روي مي‌نشستم ؟

به مذن محلت خبري فرست امشب     
که به مسجدم نخواند ، چو ترا همي پرستم

چه سلامها نبشتم بتو از نيازمندي    
مگرت نمي‌رسانند چنانکه مي‌فرستم ؟

اگرت رميده گفتم ، نشدم خجل ، که بودي     
و گرم ربوده گفتي ، نشدي غلط که هستم

به دو ديده خاک پاي تو اگر کسي برويد     
به نياز من نباشد ، که برت چو خاک پستم

تو به ديگران کني ميل ، چو من چگونه باشي ؟     
که ز ديگران بديدم دل خويش و در تو بستم

دلم از شکست خويشت خبري چو داد ، گفتي ؟     
دل کریمی چه باشد ؟ که هزار ازين شکستم 

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

🌸❤پير رياضت ما عشق تو بود ، يارا گر تو شکيب داري ، طاقت نمان...

بيار باده ، که ما را به هيچ حال امشب برون نمي‌رود آن صورت از...

مستيم و مستي ما از جام عشق باشدوين نام اگر بر آريم ، از نام ...

بورک نازم🌸❤دلبـر ، چندين عتاب و جنگ و خشم و ناز چيست ؟    از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط