کربلا در خاطراتم خون و خنجر ماند و بس
یک دلِ آشفته و صد داغِ دلبر ماند و بس

آنچه از دشتِ بلا در خاطراتم پُر شده
اشکِ خونِ دیده‌ی ساقیِ لشکر ماند و بس

عصرِ عاشورا مرا وقتی که جولان داده‌اند
در نگاهم شرحی از تصویرِ محشر ماند و بس

وقتِ رفتن سوی کوفه آخرین آهِ نگاه
گو فقط سوزی خزان از باغِ کوثر ماند و بس!

#روضه #روضه_خانگی #سخنرانی #مداحی #موسسه_فرهنگی_ثاقب #کربلا #نجف #کوفه #شام #شام_غریبان #محرم #محرم_الحرام
دیدگاه ها (۱)

السلام على علي بن الحسين، سليل النبوةوسيد الساجدين، وزين الع...

#کربلا.. سفری معنوی به دیار دلدادگی...جایی میان اشک و آه،میا...

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست؟درجوابم این چنین گفت و گریست:لی...

امام سجاد علیه‌السلام؛سی سال در فراق پدر گریه کرد و فرمود:«ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط