Shabnam

پاییز دارد تمام  می شود
و من حافظ می‌خوانم
انار دانه می‌کنم
برایت چای می‌ریزم
با انگشتانم بوسه‌هایت را
استخاره می‌کنم
و با دویست و چند تکه استخوانم به آغوشت
فکر می‌کنم
به چشمهایت
به لبهایت به نوازش‌هایت
و یقین دارم
وقتی در گوشت بگویم دوستت دارم
یلدا همپای لب‌های من و تو
می‌شود
دیدگاه ها (۰)

یک چیزها هم هستندکه روزمان بی حضورشان روز نمی‌شود انگار...مث...

سفر بهمراه ایران تیم سفر کردن انسان‌ ها را فروتن می‌ کندزیرا...

Shabnam

هاناجان با بوسه ای بر دستان کوچکت و تبسمی به نگاه مهربانت می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط