عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

دل خانه ی آن دلبر نیکو نفس آینه دار است
آنجا که نهانخانه ی  امنش , خمِ ابروی  نگار است
چندیست به شوق نفسش  عاشقم و عقل نداند
دل  واله و شیداییِ  آن  چشم خمار است
رنجور و پریشان تر از آنم که بداند
این زمزمه ی کیست که در گریه ی تار است
حاشا به تو ای بنده ی شرمنده  ندانی
ویرانه ی بی عشق  ...چراغی به غبار است؟
با حیثیت رود ندارند نهنگان سر وکاری
مواج ترین درد  جهان  دوری یار است
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط