ری اکشن بی تی اس وقتی دارن ورزش میکنن و میری ...
تهیونگ : ا.ت نکن عزیزم دارم پلانک میرم 🙃 ا.ت: خب اشکال نداره منم روی پشتت نشستم با من پلانک برو 😶 تهیونگ: نه که خیلی سبگین 😂 ا.ت: نه پس من سنگینم😑 تهیونگ : نمیدونم 😅 ا.ت: تهیونگ ( باداد) تهیونگ: یونتان بابایی بیا اینجا به کمکت نیاز دارم ، مامانی داره اذیتم میکنه ا.ت: نه یونتان رو صدا نکن 🤐( یونتان اومد) تهیونگ: آفرین بیا اینجا، الان برو مامانی رو اذیت کن🤐 ا.ت: نهههههه ( الفرار) تهیونگ: ا.ت بدو یونتان داره بهت میرسه😂 ا.ت: تهیونگ بعدا به حسابت میرسم تهیونگ: منتظرم ( خنده) 😂
شوگا : ( ا.ت اومد) ا.ت دوباره اومدی واسه کِرم ریزی ؟ 🤣 ا.ت: انسان از خاکه حالا یه ذره کرم هم داره 😂🤭 شوگا: استغفرالله، بله چیزی میخوایی؟ 🤔ا.ت: نه چیزی نمیخام ، اووووخدا چق ناز شدی همیشه ورزش کن🥺😂 ( داره از لوپاش میکشه) شوگا: ا.ت نکن ای خداااا 😐😂( شوگا بچم چقد مظلومه) ا.ت: دوس دارم شوگا: اذیتم نکن ، اگه اذیت نکنی میتونی از نارنگی های من بخوری🙂😐 ا.ت: واقعا؟ بگو به خدا! شوگا: بله واقعا 🤐
ا.ت: باشه من رفتم شوگا: گفتم میتونی چندتا بخوری یادت باشه😑 ا.ت: باشه حالا که نمیخام تمومش کنم شوگا: بخدا تمومش میکنی به قرآن 😐😂
( ا.ت از داخل آشپزخونه )
ا.ت: به چیی نگاه میکنی ورزش تو بکن😉 شوگا: دارم میبینم که چطوری داری نارنگی هامو تموم میکنی😐 ا.ت: خواهشمندم😂 شوگا :😐😑
جونگکوک: عاااا ا.ت اومدی بدو بیا ورزش کن😐 ا.ت: نمیخام اومدم تورو اذیت کنم😑 جونگکوک: اِع نه بابا مگه میتونی؟🤔😂 ا.ت: معلومه که میتونم😁 ( جونگکوک داشت شنا میرفت ک ا.ت هم نشست روی پشتش ) ( منحرفانه فک نکنین) ا.ت: اگه میتونی الان شنا برو 😏 جونگکوک: آخه کی توی به این سبکی رو نمیتونه بلند کنه؟!😏 ا.ت: عجبااا تونستی😮 جونگکوک: بله دیگه ، ما اینیم😎 ا.ت: درسته بله🤐 جونگکوک: برو از داخل یخچال شیرموز منو بیار 😐 ا.ت : من ؟🤔 جونگکوک: نه عمه ام 😂 ا.ت: باشه ویو جونگکوک: ( خنده) مثلا میخواستی منو اذیت کنی ولی حیف نشد اشکال نداره دفعه بعد 😂😌 ( ا.ت از آشپزخونه ) ا.ت: کوک نخند وگرنه شیرموز تو میخورم 😐😂جونگکوک: باشه چشم😶 فقط شیرموز منو بیار ا.ت: آفرین پسر خوب😊
شوگا : ( ا.ت اومد) ا.ت دوباره اومدی واسه کِرم ریزی ؟ 🤣 ا.ت: انسان از خاکه حالا یه ذره کرم هم داره 😂🤭 شوگا: استغفرالله، بله چیزی میخوایی؟ 🤔ا.ت: نه چیزی نمیخام ، اووووخدا چق ناز شدی همیشه ورزش کن🥺😂 ( داره از لوپاش میکشه) شوگا: ا.ت نکن ای خداااا 😐😂( شوگا بچم چقد مظلومه) ا.ت: دوس دارم شوگا: اذیتم نکن ، اگه اذیت نکنی میتونی از نارنگی های من بخوری🙂😐 ا.ت: واقعا؟ بگو به خدا! شوگا: بله واقعا 🤐
ا.ت: باشه من رفتم شوگا: گفتم میتونی چندتا بخوری یادت باشه😑 ا.ت: باشه حالا که نمیخام تمومش کنم شوگا: بخدا تمومش میکنی به قرآن 😐😂
( ا.ت از داخل آشپزخونه )
ا.ت: به چیی نگاه میکنی ورزش تو بکن😉 شوگا: دارم میبینم که چطوری داری نارنگی هامو تموم میکنی😐 ا.ت: خواهشمندم😂 شوگا :😐😑
جونگکوک: عاااا ا.ت اومدی بدو بیا ورزش کن😐 ا.ت: نمیخام اومدم تورو اذیت کنم😑 جونگکوک: اِع نه بابا مگه میتونی؟🤔😂 ا.ت: معلومه که میتونم😁 ( جونگکوک داشت شنا میرفت ک ا.ت هم نشست روی پشتش ) ( منحرفانه فک نکنین) ا.ت: اگه میتونی الان شنا برو 😏 جونگکوک: آخه کی توی به این سبکی رو نمیتونه بلند کنه؟!😏 ا.ت: عجبااا تونستی😮 جونگکوک: بله دیگه ، ما اینیم😎 ا.ت: درسته بله🤐 جونگکوک: برو از داخل یخچال شیرموز منو بیار 😐 ا.ت : من ؟🤔 جونگکوک: نه عمه ام 😂 ا.ت: باشه ویو جونگکوک: ( خنده) مثلا میخواستی منو اذیت کنی ولی حیف نشد اشکال نداره دفعه بعد 😂😌 ( ا.ت از آشپزخونه ) ا.ت: کوک نخند وگرنه شیرموز تو میخورم 😐😂جونگکوک: باشه چشم😶 فقط شیرموز منو بیار ا.ت: آفرین پسر خوب😊
- ۴.۶k
- ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط