مثل سابق غزلم ساده و باراني نيست
هفت قرن است در اين مصر فراواني نيست
به زليخا بنويسيد نيايد بازار
اين سفر يوسف اين قافله کنعاني نيست
حال اين ماهي افتاده به اين برکه خشک
حال حبسيه نويسي است که زنداني نيست
چشم قاجار کسي ديد و نلرزيد دلش
بشنويد از من بي چشم که کرماني نيست
با لبي تشنه و بي بسمل و چاقوئي کُند
ما که رفتيم ولي رسم مسلماني نيست
عشق رازيست به اندازهي آغوش خدا
عشق آن گونه که ميدانم و ميداني نيست👌❤️🤞
#ترلان.دختر.بختیاری❤️🎹🎹🎹❤️
🎵🎵🎵🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎵🎵🎵
هفت قرن است در اين مصر فراواني نيست
به زليخا بنويسيد نيايد بازار
اين سفر يوسف اين قافله کنعاني نيست
حال اين ماهي افتاده به اين برکه خشک
حال حبسيه نويسي است که زنداني نيست
چشم قاجار کسي ديد و نلرزيد دلش
بشنويد از من بي چشم که کرماني نيست
با لبي تشنه و بي بسمل و چاقوئي کُند
ما که رفتيم ولي رسم مسلماني نيست
عشق رازيست به اندازهي آغوش خدا
عشق آن گونه که ميدانم و ميداني نيست👌❤️🤞
#ترلان.دختر.بختیاری❤️🎹🎹🎹❤️
🎵🎵🎵🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎵🎵🎵
- ۱۱.۳k
- ۰۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط