صدای همهمه در کاخ خلیفه پیچید ،،
زن دست های بسته اش را بلند کرد و با اشاره به آسمان گفت،،به که قسم بخورم که من زینب ، دختر فاطمه سلام‌الله‌علیها و علی علیه‌السلام هستم ؟!
به دعای رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ، هرچند سال یکبار جوان خواهم شد ،، آوردنِ هدایا و تحفه ها از سمت مردم،،دلیل بر باور و ایمان آنان بر من است !
خلیفه هرچه سوال کرد،،زن دلیلی بر حرف هایش می آورد،،کسی از بین جمع کثیرِ حاضر فریاد زد ،، علی بن محمد علیه‌السلام را بیاورید،،او میتواند حقیقت موضوع رو بفهمد ،،
امام هادی علیه‌السلام تشریف فرما شدند ،، به سخنان زن گوش دادند و با قاطعیت فرمودند : که زن دروغ میگوید
زن عرضه داشت،،دلیلی بیاور که حضار باور کنند
امام فرمودند : خداوند گوشت اولاد حضرت زهرا را بر حیوانات وحشی حرام گردانیده،،اگر یقین بر حرفت داری نزد حیوانات وحشی برو ،، زن که ترس وجودش را فرا گرفته بود ،، عرضه داشت ،، شما با من دشمن هستید و قصد کشتن من را دارید ،، ذاتِ حیوان وحشی سادات و عامه نمی‌شناسد
وزیرِ خلیفه لعنت‌الله‌علیه گفت،،یا اباالحسن چرا خود وارد بر حیوانات وحشی نمی‌شوی ؟
تا صحت گفتارت بر همگان مشخص شود ،، خلیفه ی ملعون که حسابی از این پیشنهاد خوشش آمده بود ، به خیال خام خودش خواست امام را با پای خویش وارد مقتل کند ،، پس اصرار بر این کار کرد ،،
امام پذیرفت،،درب قفس شیرها گشوده شد و امام با قدوم مبارک پا در قفس نهاد،،شیرهای گرسنه به محض ورود امام به سمت ایشان خیز برداشتند،،سر بر دست ها نهادند و به نشانه ی تعظیم صورت به کف پای امام متبرک کردند ،، امام دو رکعت نماز با آرامش خاص خودشون هدیه به حضرت الله کردند و با شیرها کمی خوش و بش کردند،،خلیفه ی ملعون که سخت برآشفته شده بود،،خواهان ترک امام از قفس شیرها شد
شیرها به احترام امام تا پای پلکان امام را بدرقه کردند
،، در نهایت زن مجبور به اقرار بر دروغ ش شد و فقر و تنگدستی را دلیل بر کارش آورد
،، فقط خواستم بگم آقا جون،،کجا بودید صحرای کربلا که ببینید با جد بزرگوار تون،، حیوانات وحشی چه کردند چه زخم ها که روی زخم بر بدن مبارک شون نیاوردند
کفتار وار هجوم بر غریبی شاه عالم علیه‌السلام آوردند و تا جایی که بدن جا داشت زخم ها زدند
کجا بودید که بدتر از این کفتار ها رو بر در خانه ی حبیبه ی خدا ببینید،، ببینید که حتی رحم بر جوانی و باردار بودن مادر تون هم نکردند،،
ببینید پست تر از حیوان ها چگونه چهل نفری حمله میبَرند بر سر مادری مظلومه و مکسوره،،
به امید روزی که دست انتقام خدا ظهور کنند
📚بحارالانوار ج50 ص149
تقدیم به غبار پاک حرم سامرا
#اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
#یالثارات‌الحسین
#امام‌هادی
#شهادت‌‌حضرت‌مادر‌افسانه‌نیست
دیدگاه ها (۰)

حوالی غروب بودیکبار دیگر صدای وحشتناک طبل های عربی همراه با ...

قرار گذاشتند تا شخصی وارد قبر ها بشود و مقداری خاک بر روی اج...

حضرت موسی به عروسیِ دو جوان مؤمن و نیک سرشتِ قومش دعوت شده ب...

نزدیک غروب آفتاب بود ،،سر به زیر و خجالت زده قدم برمیداشتبغض...

🔴 ذکری مجرب برای دیدار امام زمان علیه السلام🔵 علامه تهرانی م...

بسم الله الرحمن الرحیم پاسخ قسمت سوم :امیرالمؤمنین، امام عل...

🌸 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌸 اَلحَمدُ لِلّه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط