زادهی عشقم ببین حالا کجا افتادهام

زاده‌ی عشقم ببین حالا کجا افتاده‌ام
در میان عاشقان از دیده‌ها افتاده‌ام

وای بیچاره منم  در پیش چشم دلبرم
گوییا در دام عشقش زیر پا افتاده‌ام

حصر چشمان توام در بند چشمانت اسیر
باز من بیچاره در دام بلا افتاده‌ام

عاشق و دیوانه‌ی تو این دل بیچاره ام
همچو مجنونی غریب از خود رها افتاده‌ام

مبتلای عشق بودم، نیستی و تنها شدم
در میان جمعم و در انزوا اُفتاده‌ام

بی تو من در بستری از خاطرات مبهمم
در سرای بی‌کسی از خود جدا افتاده‌ام...🦋🦋

سربی کسی سلامت🖤
دیدگاه ها (۲)

از وجود عشق تنها اشک سهمم شد ولیهر کسی پرسید گفتم: روبه راهم...

منم میدونم زندگی سخته ؛ خیلی جاها آدم کم میاره ؛ نمیتونه ادا...

وأقسم بلحظات غيابك ...قلبي متلهف لتأتی!و قسم به لحظه های نبو...

هر برگِ گل از شبنم رخسار تو لبریز هر صبــــح مرا آیه‌ای از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط