داستان این آهنگ

داستان این آهنگ :
سالها پیش تو مازندران،
طالب و زهره عاشق هم شدن،ولی چون طایفه هاشون باهم مشکل داشتن، زهره رو دادن به یکی دیگه و طالب برای همیشه از ایران رفت هند و تو غربت مُرد...
مَحلیا میگن: وقتی خبر به گوشِ زهره رسید،به بهونه ی شستن لباس‌ها،رفت لب رود و دیگه هیچوقت برنگشت... 🥀
دیدگاه ها (۲)

بزرگ ترین مشخصه آدما لبخندشونه :)

شانس داشتن بعضیا فقط یکبار به ما داده میشه حواستون باشه همه ...

اینجا شهر هرت نیست؛ اینجا شهر امام‌رضاست؛بدن‌نماهای‌هنجارشکن...

رمان j_k

منو ببخش کوچولو …بعد از یک حموم دلنشین ، به همراه فنجونی قهو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط