در خیابانهای شب

در خیابانهای شب
جایی برای پرسه زدنم نمانده ،
چَشمانت
همۀ مساحتِ شب را فراگرفت
دیدگاه ها (۰)

تو نیکی می کن و در دجله انداز...

«زندگی توو این دنیا وحشتناکه، و وحشتناک‌تر به‌دنیا آوردن یک ...

ساده نباش قرار نیست هرکس که به تو لبخند زد ،از سرِ مهربانی ب...

دلتنگی شباز جایی آغاز می‌شودڪه باور می‌ڪنیهیچڪس را نداریبرای...

نمیدانم چرا ؟! اما دیگر شوقی برای گفتن نمانده .نه چیزی هست ک...

من از جایی برگشتم که نور به آن نمی‌رسد. جایی که صداها خاموشن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط