لقد
كنت في بدني
طوال الوقت
في شفتي، في عيني.....
وفي رأسي. كنت عذابي وشوقي
والشيء الرائع الذي يتذكره الإنسان كي يعيش ويعود..إن لي قدرة لم أعرف مثلها في حياتي على تصورك ورؤيتك.. وحين أرى منظراً أو أسمع
كلمة أو أعلق عليها بيني وبين نفسي
أسمع جوابك في أذني، كأنك
واقفة إلى جواري ويدك في يدي....!!

همواره
در جانم بودے
در لبانم، در چشمانم....
در ذهنم، رنج و اشتیاقم بودے ،
و آن چیز شڪَـفتی ڪـه انسان
به یاد می‌آورد تا زندڪَـی ڪـند و باز ڪَـردد.
قدرت عجیبی در رویاپردازے و تصورت دارم
ڪـه تاڪنون همانندش را نیافته‌ام،
هنڪَامی ڪـه منظره‌اے ببینم یا واژه‌اے را بشنوم و با خودم از آن حرف بزنم
جواب #طـو را در ڪَوشم می‌شنوم...
ڪَـویی ڪنار من ایستاده‌اے
و دستت در دست من است....!!


#عاشقانه_ای_برای_طو


محبوب من......
وقتی حرف
از شما میشود دلم
چنان پر میشود از هیاهوے؏شـق
ڪه دلم میخواهد
دستهای
ڪوچڪ ات را
ڪَرم و ؏ـاشقانه
بڪَیرم و به همه با چشمهایم
بڪَویم تو خداے ڪوچڪ منی.....
باقی مانده‌ے جان منـی.....!!




#سیاوش_قمیشی




࿐ྀུ༅#🆁🅴🆉🅰࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─#🅰🅻🆆🅴🆉
#🅰🆂🅷🅴🅶🅷🅰🅽🅴🅷
دیدگاه ها (۰)

طو همان خاطر امنی که دلم خوش به وجودت شده است . #نگار_حسینی ...

آخر #طو چرا این همه شیرین وجناتیبا بوسه ای از تو مرض قند گرف...

اونجایی ڪـه اخوان ثالث میڪَـه :رویش ؏شـق سر آغاز ڪـتاب من و ...

خدایا شکرت با تو که باشیمتمام دور ها نزدیکند و ناممکن ها ممک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط