وقتی گریبان عدم

وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می‌درید
وقتی ابد چشم تو را
پیش از ازل می‌آفرید

وقتی زمین ناز تو را
در آسمان‌ها می‌کشید
وقتی عطش طعم تو را
با اشک‌هایم می‌چشید

من عاشق چشمت شدم
نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی‌دانم از این
دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی‌تر شد و
عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمی‌دانم از این
دیوانگی و عاقلی

#افشین_یداللهی
#علیرضا_قربانی
دیدگاه ها (۰)

عشق مانند باد استنمی توانی آن را ببینی اما می توانی حسش کنی....

هر کسی مرکز جهان خویشتن استمولانا چقدر زیبا فرمودند :️ای نسخ...

دلخوش باش به باریکه‌‌ نوری که از بین چین های پرده، روی تخت ت...

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ،ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ شکرانه ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ﻣﺒﺎ...

من عاشق چشمانت شدم نه عقلی بود و نه دلی چیری نمیدانم ازاین د...

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بودآن دَم که چشمانت ...

عشق ( درد بی پایان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط