فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم🌸
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم💚
طایرِ گلشنِ قُدسم چه دهم شرحِ فِراق؟🌸
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم💚
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود🌸
آدم آورد در این دیرِ خراب‌آبادم💚
سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض🌸
به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم💚
نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست🌸
چه کُنَم حرفِ دِگَر یاد نداد استادم💚
کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت🌸
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟💚
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق🌸
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم💚
می‌خورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست🌸
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم💚
پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف ز اشک🌸
ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم💚

#گل
#کنج‌خیال
دیدگاه ها (۰)

گويی به خواب بود جوانی‌مان گذشتگـاهی چه زود فرصتمان دير ميشو...

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﭼﻪ ﺷﺮﺭﻫﺎ ﺩﺍﺭﻡ🌸ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ، ﭼ...

ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان🌸چند و چند از غم ایام جگرخو...

دچار یعنی عاشق و فکر کن که چه تنهاستاگر که ماهی کوچک دچار آب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط