مثل شهری که ترک خورده دیوارش

مثل شهری که ترک خورده دیوارش
متلاشی شده این خسته دل از معمار ش
در ته کوچه ی افکار پریشان شده ام
یک منی خسته تر ازمن خسته هم افکارش
زیر رگبار خیالت همه شب تا سحر
رفته از دست من این بغض وبلا کارش
تشنه م تشنه ی آغوش پراز مهر کسی
که مرا گوشه نشین کرده تب دیدارش
دل نمیفهمد واز عقل تورا می‌خواهد
عقل درمانده وامانده از این اصرارش
بعد از تو این دل ماتم زده و مجنون را
که مجابش بکند یا که کند تیمار ش
جسم بی روح مرا در گذر ثانیه ها
بگذارید بخوابد نکنید بیدارش 😔😔😔😔
دیدگاه ها (۰)

😔😔

آغاز رو دوست دارم 🌹

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط