بسم رب الخلق الحیدرع
سخنران حجت السلام مسعودعالے
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت اول):
مرحوم عراقی در دارالسلام از یکی از صلحا و خوبان حکایت والده خود را که اهل آمل مازندران بود و شوق بسیار زیادی برای تشرف به خدمت امام زمان علیه السلام داشته، نقل می کند:
💥بسیار شوق تشرف به محضر مقدس حضرت بقیةالله ارواحنافداه را داشتم، مطالبی داشتم که دلم میخواست از آن وجود مقدس بخواهم، عصر پنجشنبه به زیارت اهل قبور به مکانی که درآمل مصلی نام داشت رفته و بالای قبر برادرم نشستم و بسیار گریستم که ضعف بر من غلبه کرد و عالم بنظرم تاریک شد،✨💫✨ برخاستم متوجه زیارت امام زاده جلیل القدر امامزاده ابراهیم علیه السلام شدم. ناگهان در اثنا راه در کنار رودخانه انواری به رنگهای مختلف مشاهده کردم که موج مانند صعود و نزول می آیند ، قدری پیش رفتم دیگر آن نور را ندیدم ولی مردی را دیدم که آنجا نماز میخواند و در سجده است، با خود گفتم باید این مرد یکی از بزرگان دین باشد و بایستی او را بشناسم.
✨💫
پیش رفتم و ایستادم تا آنکه از نماز فارع گردید، سلام عرض نمودم، جواب فرمود. عرض کردم شما کیستید؟ توجهی به من نفرمود، اصرار بسیار کردم، فرمود : چکار داری به تو که دخلی ندارد، من غریبم. او را بعد از آنکه زیاد قسم دادم و به معصومین علیهم السلام رسید ،فرمود که من عبدالحمیدم! عرض کردم
https://wisgoon.com/www.gsfrygly.ir
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت اول):
مرحوم عراقی در دارالسلام از یکی از صلحا و خوبان حکایت والده خود را که اهل آمل مازندران بود و شوق بسیار زیادی برای تشرف به خدمت امام زمان علیه السلام داشته، نقل می کند:
💥بسیار شوق تشرف به محضر مقدس حضرت بقیةالله ارواحنافداه را داشتم، مطالبی داشتم که دلم میخواست از آن وجود مقدس بخواهم، عصر پنجشنبه به زیارت اهل قبور به مکانی که درآمل مصلی نام داشت رفته و بالای قبر برادرم نشستم و بسیار گریستم که ضعف بر من غلبه کرد و عالم بنظرم تاریک شد،✨💫✨ برخاستم متوجه زیارت امام زاده جلیل القدر امامزاده ابراهیم علیه السلام شدم. ناگهان در اثنا راه در کنار رودخانه انواری به رنگهای مختلف مشاهده کردم که موج مانند صعود و نزول می آیند ، قدری پیش رفتم دیگر آن نور را ندیدم ولی مردی را دیدم که آنجا نماز میخواند و در سجده است، با خود گفتم باید این مرد یکی از بزرگان دین باشد و بایستی او را بشناسم.
✨💫
پیش رفتم و ایستادم تا آنکه از نماز فارع گردید، سلام عرض نمودم، جواب فرمود. عرض کردم شما کیستید؟ توجهی به من نفرمود، اصرار بسیار کردم، فرمود : چکار داری به تو که دخلی ندارد، من غریبم. او را بعد از آنکه زیاد قسم دادم و به معصومین علیهم السلام رسید ،فرمود که من عبدالحمیدم! عرض کردم
https://wisgoon.com/www.gsfrygly.ir
- ۱.۲k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط