ME AND YOU

ME AND YOU




زیادی ازین زندگی خسته شده بود
توی مهمونی دوستانه نشسته بود
اکسش هم اونجا بود!

کسی که همیشه دوسش داشت
ولی اون با همه بجز اون مهربون
چرا یکمم اونو نوازش نکرد با اینکه آروم جونش بود؟

همیشه دوست داشت توی بغلش خوابش کنه
ولی خودش نمیخواست و نتونست

چقدر تغییر کرده بود

همینه که میگن عاشق شدن دوباره هیچوقت آسون نیس

دست های عرق کردشو بهم فشرد

جونگکوک: هوففف...


دخترا دست دور گردنش انداخته بودن

درسته تولد دختر بود و الان همه باهاش خوب بودن ولی حق نداشتن اینقدر باهاش صمیمی باشن

دخترک انگار حال خوبی نداشت برای همین رفت توی اتاقش

جونگکوک برای اینکه مطمعن بشه دختر حالش خوبه رفت توی اتاقش

در اتاقشو باز کرد و دخترک دیدش

-تو اینجا چیکار میکنی؟

جونگکوک: حالت خوبه؟

- هوم میخوای بیای داخل؟

دخترک رفت توی اتاق و پشت سرش جونگکوک هم اومد داخل

کیک تولدش روی میز آرایشیش بود

- میخوای شمع کیکمو روشن کنی؟

جونگکوک کبریت رو روشن کرد و بین صورت هاشون گرفت

جونگکوک: هنوز دوسم داری؟

دخترک کبریت رو فوت کرد و توی تاریکی گفت:
آره

جونگکوک دوباره کبریت رو روشن کرد ولی ایندفعه شمع رو باهاش روشن کرد

جونگکوک: خب حالا توی روشنایی توی چشام نگاه کن بگو

دخترک بهش نگاه کرد و گفت:

-دیگه بهت حسی ندارم

و شمع کیکشو فوت کرد و همه جا دوباره تاریک شد

اون تاریکی و فوت کردن شمع تولد دختر
پایان همه چیز بود
همه چیز!
________________________________-
پآیآن... .
دیدگاه ها (۲)

YOU BEL;ONG TO MEهمگی منتظر اون اجرای بزرگ بودنجیمین دلقک سی...

FILL THE VOID سقوط میکرد توی اون سیاه چاله سقوط میکرد د...

. . ...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part⁸" ...

ادامه پارت 93بعد از این حرف کمی ازش فاصله گرفت اما با حلقه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط