چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p_26

اما تهیونگ و ای‌نا از کنارش رد شدن و ا،تم با خود کنترلی رفت توی پارکینگ و سوار ماشین شد حتی پلاستیکا رو ندید گوشیشو در آورد و شروع کرد به پیام دادن به هانا
ا.ت: هانا من عاشق شدم...انگار این هفته که مامان بابام نبودن و بعد مردن منم قلبمو باختم...فک کنم این برادر عوضی رو دوست دارم

ا.ت خواست پیام بعدی رو بده که تهیونگ نشست مشت فرمون
ته: سوئيچ؟
ا.ت: هوم؟مگه قرار نداشتی؟
تهیونگ: من کیم؟من از تو خیابون دوست دختر جمع نمیکنم

تهیونگ ویو
لبخند گرمی زد و سوئيچ رو بهم داد و مچ دستمو گرفت با نگاه پرسشی بهش نگاه کردم که سرشو انداخت پایین

ا.ت: ببخشید...یکم پیش زیادروی کردم
دلم به مظلومیتش سوخت ولی دلم هوس اذیت کردنشو کرده بود
تهیونگ: خب چطوری میخوای جبرانش کنی؟
ا.ت: چطوری؟!
ته: هوم؟
ا.ت: خب...تو...به نظرت چطور جبران کنم؟

تهیونگ ویو
دلم میخواست بگم بیای بغلم و مدام بگی دوستم داری اما اینجوری نمیشد...

تهیونگ: باهام عکس بگیر...به عنوان کاپل
ا.ت: چ..چی؟
ته: بیا روی پام
ا.ت: چی میگی؟!!!داری میترسونیم
ته: فقط عکسه

ا.ت با تردید و شک به تهیونگ نگاه کرد که تهیونگ صندلیشو عقب برد و ا.ت رو یهو سمت خودش کشوند و روی پاش گذاشت

ا.ت: هییییی (داد)
ته: هیششش ژست بگیر(گوشیشو اورد بیرون و جلوشون گرفت)

ا.ت اهمی کرد و ژستی گرفت و تهیونگ بخاطر قد بلند ترش سرش رو به ا.ت تکیه داد جوری که چونه تهیونگ گنار چشم ا.ت بود و عکس گرفتن
ا.ت: بخشیدی؟
ته: هوم...پس تو هم منو ببخش
ا.ت: واسه؟
تهیونگ: اونی که واقعا زیادروی کرد منم ببخشید
ا.ت: مشکلی نیس من بخشیدم
ته: جدی؟واسه اطمینان خاطر...(صورتشو به ا.ت نزدیک کرد و یواش لب زد)صندلی پشتو ببین

ا.ت کنجکاو به پشت نگاه کرد و با دیدن ۳ پلاستید بزرگ از خوراکی چشماش برق زد جودی که شوق اونو تهیونگ هم احساس کرد
ا.ت: اینا برا منه؟
تهیونگ: اهوم..حالا یه بوس بده
ا.ت: جنبه داشته باش دیگه
ته: باشه(خنده)

ا‌ت سریع پرید پشت ماشین و شروع کرد خوردن و زیر رو کردن پلاستیکا و خنده ذوقشو نمیشد کاری کرد
تهیونگ از توی آینه ماشین به اون دختر کوچولو خیره بود و به تمام حرکتاش دقت میکرد
ا.ت: عومممم تهیونگ عاشقتم
ته: میدونم
ا.ت: مرسی واقعا
ته: فدای خودم میدونم

تهیونگ ماشینو روشن کرد و به سمت جایی روند که ا.ت باورش نمیشد روزی برادرش بیاد اونجا بشینه تا ا.ت اونجا مشغول باشه
ته: ا.ت یه خواهش دارم
ا.ت: هوم؟
ته: الان چیزی نخور باشه؟رفتی خونه همشو بخور الان باید تو زیبا ترین حالت باشی
ا.ت: ها؟!چی میگی واس خودت
ته: سوپرایزه بچه بیا جلو بشین

ا.ت چیشی گفت و یه بسته پاستیل گرفت دستش و از بین صندلیا امد جلو
ته: افرین دختر حرف گوش کن(خشدار و اروم)
ا.ت: پاستیل میخوری؟
ته: نه دارم رانندگی میکنم

ا.ت ویو
...
50🌚❤️
دیدگاه ها (۳۸)

درس مخفی:)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

تکپارتی درخواستی اسمات از ته ته

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط