مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

اعتماد نکن

اعتماد نکن...
اینجا از کلافِ اعتمادت
کلاه می‌بافند برای خودت،
آنقدر بلند که چشم‌هایت را بپوشاند
و نبینی که تا چه اندازه غرق شده‌ای!
اینجا برای اعتمادِ آدمها
ارزشی قائل نمی‌شوند،
خیالت از انصافِ هیچکس راحت نباشد؛
اینجا مدت‌هاست
که اصولِ انسانیت را نقض کرده‌اند
و به هیچ اصلی پایبند نیستند.
که اعتماد می‌کنی و ضربه می‌خوری
و درد می‌کِشی
و توضیح می‌خواهی و توجیه می‌شوی؛
آنقدر خسته‌ات می‌کنند
تا اینکه درها و پنجره‌ها را می‌بندی،
تنظیم می‌شوی روی حالت پرواز،
گوش‌هایت را می‌گیری
و دلت را خوش می‌کنی
به آرامشِ بی‌خبری
و فریاد می‌زنی: "هر چه باداباد،
خانه‌ی هر آنکه بی‌انصاف شد آباد"...!
دیدگاه ها (۱)

خونه ی باباهمون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیرههمو...

به یه جایی توزندگی میرسی...که نه فرصت جبران میدی نه توجیه می...

در جوابِ تمامِ بی‌مهری‌ها،می‌گویم: "دیگر مهم نیست"...چون احس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط