خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد

🍒🌱خوابم آشفت و، سرِخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو ،به مهمان آمد

گوئی از نقد شبابم ،به شب قدر و برات
گنجی از نو، به سراغ دل ویران آمد

ماه درویش نواز، از پس قرنی بازم
مردمی کرد و، بر این روزن زندان آمد

دل همه کوکبه سازی و، شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق ،چراغان آمد

یاد ایام جوانی، جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و ،نسیان آمد...🍒🌱

شهریار
دیدگاه ها (۴)

🍒🌱روزے ڪه ذره ذره شود استخوان من...باشد هنـوز       در دل تن...

🌱🍒چشمانت از مقابل خاطرات ازپشت سربه کجا باید گریخت؟🌱🍒#غاده_ا...

#عکس_نوشته

عکاسی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط