بسیارپیشترازامروزدوستتداشتم در گذشتههای دور

#بسیار_پیش‌تر_از_امروز_دوستت_داشتم در گذشته‌های دور
آن‌قدر دور
که هر وقت به یاد می‌آورد
پارچ بلور کنار سفرۀ من
ابریق می‌شود
کلاه کپی من، دستار
کت و شلوارم، ردای سفید
کراواتم، زُنار
اتاق، همین اتاق زیر شیروانی ما
غار
غاری پر از تاریک و صدای بوسه‌های ما
و قرن‌های بعد
تو را هم‌چنان دوست خواهم داشت
آن‌قدر که در خیال‌بافی آن همه عشق
تو در سفینه‌ای نزدیک من
من در سفینه‌ای دیگر، بسیار نزدیک‌تر از خودم با تو
دست می‌کشیم به گونه‌های هم
بر صفحۀ تلویزیون...
دیدگاه ها (۰)

#اگر_کسی_شب_سرمابه ابرها زدو گم شد مرا به یاد بیارید وبا ستا...

#تا_همه‌_ی_ما_در_پاییزدر گل‌های داوودی غرق نشدیمتند پارو بزن...

#سرخی_سیب_حجم_مرا_در_وسعت_خویش_گم_کرد...

#جان_من_و_جان_تُ راهر دو بهم دوخت قضا...

#سنگدل part 26با صدای خدمتکار ها از خواب بیدار شد اطرافش را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط