اینروزها سخاوت باد صبا کم است

این‌روزها سخاوتِ باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو، این‌روزها کم است

اینجا کنار پنجره، تنها نشسته‌ام
در کوچه‌ای که عابر دردآشنا کم است
من دفتری پر از غزل‌ام نابِ نابِ ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
بازآ ببین که بی‌تو در این شهر پرملال
احساس، عشق، عاطفه، یا نیست یا کم است
اقرار می‌کنم که در اینجا بدون تو
حتی برای آه‌کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه‌های «بمان» من
می‌گفت می‌روم که در این سینه جا کم است
غیر از خدا که‌را بپرستم؟ تو را، تو را
حس می‌کنم برای دل‌ام یک خدا کم است...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

ترسم که بمیرم وَ نبیبنم رخ ماهش یا اینکه بمانم بخورم حسرت و ...

تا آسمان هم میرسد فریاد این بغضبغضی که گویا ریشه هایش در زمی...

تهش قراره بمیریم!؟پس بیا نترسیم، به تِه هیچی فک نکنیم.ریسک ک...

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب این دل تنگ من و این تن بیما...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط