اولین بیست و چهار ساعت...با یک روانی!

p1

ا.ت ویو
ترم دانشگاهم تموم شد الان وقت بخش عملیه...یه روانشناس زن توی اینکار موفقه؟اگه بهم آسیب بزنن؟باید اروم باشم تا بیمارمم اروم باشه

>بفرمایید خانوم ته این راهرو زندانی ۴۶۷ جیمین پارک
به کارت دست نگهبان نگاه کردم و مکثم باعث شد مرد دوباره حرف بزنه
>من باهاتون تا داخل میام ولی تا ۲۴ ساعت بعد فقط شما از توی دوربین نظاره میشید....اگر سختتونه بگید
+ممنون میشم اگه باهام تا داخل امدن بیاید

کارت رو گرفتم و جلو راه افتادم و با رسیدن به سلول با سرعت بالا به داخل هل داده شدم و دریچه بالای سلول باز شد
>متاسفم هلتون دادم باید سریع عمل میکردم تا بیمارتون فرار نکنه خانوم کیم

سرس تکون دادم و به پسر جذابی که خیره بهم بود تک نگاهی انداختم
+آقای پارک
_چرا یه دختر خوشگل باید بیاد اینجا؟
+چون باید از یه آقای جذاب مراقبت کنه
_ببینم تو کی هستی
+پرستارت

بلند شد و به سمتم امد و یهو کشیدم تو بغلش
_خوش امدی
+ممنون...ولی میشه...اینقدر محکم...

جیمین به قدری ا.ت رو محکم فشار میداد که نفس ا.ت بالا نمی‌آمد
_اححح من عاشق این لحظم که جونت از بدنت میخواد در بره

بر خلاف انتظار جیمین ا.ت هم اون رو بغل کرد و سرشو نوازش کرد
+اگه خفه هم بشم.... بازم تو.... اولین مریضمی.... فقط اروم باش من پر..... حرفی...نمیکنم
نوازشهای ا.ت جیمینو اروم میکرد خیلی عجیب بود و این اولین روانشناسی نبود که براش آورده بودن
با اینکه نوازشای ا.ت ارومش میکرد اما رو میزان فشار بازوهاش تاثیری نداشت چون فک میکرد با رها کردنش دیگه نوازشی نمیشه
_بیشتر!
ا.ت سرشو رو شونه جیمین گذاشت بهتر بود قبل از خفگی یه حرکتی بزنه...به سرعت سوزن طبی بیهوشی رو از آستینش در آورد و تو گردن جیمین فرو کرد و جیمین ازش جدا شد
_این چی بود؟!تو...نباید کسی که نوازش میکردی رو اذیت کنی
+شاید این کارمون رو راحت کنه...من ا،تم و بهتره تو هم باهام راه بیای

جیمین خواست چکی به ا.ت بزنه که یهو سرش گیج رفت و بدنش شل شد که ا.ت تو یه حرکت سوزن رو از گردنش در آورد و بدنشو به زور روی زمین گذاشتش‌
+ایگو اُری جیمینا چینچا نَپون سَرَمیندا(ای خدا جیمین ما واقعا ادم بدی هستی)کسی که باعث تغییر زندگیم شد...ولی من ازت متنفر نیستم به لطف تو شغل مورد علاقمو پیدا کردم و فقط میخوام درمانت کنم کارما بد زده تو کمرت پسر...تو سومین روانی معروف کره ای و جهانی...هعییی

ا.ت ویو
نشستم و سرشو روی پام گذاشتم و با موهاش بازی کردم و تمام نقاطی که یاد گرفتم که آرامش میبخشن رو ماساژ دادم و از توی کیف پزشکیم یه دستبند برداشتم و دستاش رو بستم و خواستم ادامه بازی با موهاشو پیش ببرم که دیدم داره چشماش باز میشه!!چطوری!!!

_دیگه دارو روی من جواب نمیده دختر(عصبانی)
+...
70❤️🤷🏿‍♀️
دیدگاه ها (۲۷)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

از اونجایی که حوصلم زایید اینو نوشتم . . . . . . ا. ت:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط