انیمه ی کافر کشفصل
انیمه ی کافر کش🤣(فصل ۱)
خب خب روزی روزگاری پسری به اسم طاها با مادرش و خواهر ها و برادر هایش زندگی میکرد. طاها از بقیه ی خواهر ها و برادر هایش بزرگ تر بود. طاها بسیااااااااار با ایمانی بود و همیشه سر وقت نماز میخوند و از گناهان و کار های بد دور بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 در ضمن طاها همون تانجیروعه😂
روزی از روزها طاها برای کاری از خونه خارج میشه و شب که بر میگرده تو راه عموش بهش میگه شبا این قسمت خطرناکه بیا خونه ی بکپ چیزه...یعنی بخواب طاها بهش میگه من ایمانم قویه مشکلی پیش نمیاد🤣💔(اشاره به قسمت اول که وقتی عموش اینو گفت تانجیرو گفت من بویاییم قویه راه رو گم نمیکنم😂🤦)
اما به هر حال عموش اصرار کرد و طاها هم قبول کرد صبح که میخواست بره خونه وقتی رسید دید خانوادش همشون م5ر6دن😂(من بودم خوشحال میشدما🤣*شوخی*)بعد میره میگرده ولی هیچ چیزی از اینکه کار کیه پیدا نمیکنه اما خواهرش فاطمه یا به عبارتی همون نزوکو زنده موند😂(چرا یهو این تو مغزم پلی شد😐:نزوکو چااااااااااااان)بعد اونو برمیداره تا شهر برسونتش(خب اسنپ بگیر سریع تر برسی تانجیرو جان😂)
اما وقتی داشت میبردش یهو نزوکو نه نه چیز...فاطمه جومونگ وار بهش حمله کرد و میخواست گازش بگیره😂😂😂😂😂 فهمید فاطمه تبدیل به یه شیطان...نه شیطان نه...تبدیل به یه کافر شده!!!!🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 کافر ها موجوداتی بودن که دین رو زیر سوال میبرن و انسان های مسلمان رو میخورن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
روز بعد همون پیرمرده میاد از طاها آزمون میگیره و طاها قبول میشه. به همین سادگی به همین خوشمزگی😂
بعد توی اولین ماموریتش باید بره به یه شهری که اونجا همه ی دخترا ناپدید میشن ولی بهش گفت چون اونجا باید با دختر ها حرف بزنی و نا محرمی نمیشه و براش صیغه خوند تا محرم بشه و بتونه ماموریتش رو انجام بده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣بعد ها طاها با قوی ترین کافر که ارباب همه ی کافر هاست آشنا میشه یعنی عباس آقا🤣💔(همون موزانی که ما به اسم مایکل جکسون میشناسیمش😂)عباس در اصل همون کافریه که خونواده ی طاهارو به خورده😂😂😂(خوب کاری کرده نوش جونش گوشت بشه بچسپه به تنش🤣🤣🤣)
خب دیگه اینم فصل اول🤣🤣🤣🤣
خب خب روزی روزگاری پسری به اسم طاها با مادرش و خواهر ها و برادر هایش زندگی میکرد. طاها از بقیه ی خواهر ها و برادر هایش بزرگ تر بود. طاها بسیااااااااار با ایمانی بود و همیشه سر وقت نماز میخوند و از گناهان و کار های بد دور بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 در ضمن طاها همون تانجیروعه😂
روزی از روزها طاها برای کاری از خونه خارج میشه و شب که بر میگرده تو راه عموش بهش میگه شبا این قسمت خطرناکه بیا خونه ی بکپ چیزه...یعنی بخواب طاها بهش میگه من ایمانم قویه مشکلی پیش نمیاد🤣💔(اشاره به قسمت اول که وقتی عموش اینو گفت تانجیرو گفت من بویاییم قویه راه رو گم نمیکنم😂🤦)
اما به هر حال عموش اصرار کرد و طاها هم قبول کرد صبح که میخواست بره خونه وقتی رسید دید خانوادش همشون م5ر6دن😂(من بودم خوشحال میشدما🤣*شوخی*)بعد میره میگرده ولی هیچ چیزی از اینکه کار کیه پیدا نمیکنه اما خواهرش فاطمه یا به عبارتی همون نزوکو زنده موند😂(چرا یهو این تو مغزم پلی شد😐:نزوکو چااااااااااااان)بعد اونو برمیداره تا شهر برسونتش(خب اسنپ بگیر سریع تر برسی تانجیرو جان😂)
اما وقتی داشت میبردش یهو نزوکو نه نه چیز...فاطمه جومونگ وار بهش حمله کرد و میخواست گازش بگیره😂😂😂😂😂 فهمید فاطمه تبدیل به یه شیطان...نه شیطان نه...تبدیل به یه کافر شده!!!!🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 کافر ها موجوداتی بودن که دین رو زیر سوال میبرن و انسان های مسلمان رو میخورن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
روز بعد همون پیرمرده میاد از طاها آزمون میگیره و طاها قبول میشه. به همین سادگی به همین خوشمزگی😂
بعد توی اولین ماموریتش باید بره به یه شهری که اونجا همه ی دخترا ناپدید میشن ولی بهش گفت چون اونجا باید با دختر ها حرف بزنی و نا محرمی نمیشه و براش صیغه خوند تا محرم بشه و بتونه ماموریتش رو انجام بده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣بعد ها طاها با قوی ترین کافر که ارباب همه ی کافر هاست آشنا میشه یعنی عباس آقا🤣💔(همون موزانی که ما به اسم مایکل جکسون میشناسیمش😂)عباس در اصل همون کافریه که خونواده ی طاهارو به خورده😂😂😂(خوب کاری کرده نوش جونش گوشت بشه بچسپه به تنش🤣🤣🤣)
خب دیگه اینم فصل اول🤣🤣🤣🤣
- ۴.۶k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط