رفیق

«رفیق»

باد بهاریست می آید
می نوازد، می رقصد
می خواند، می سازد
مانند نسیم صبحگاه
نوازش گر گلهای بهاریست زیبا
رفیق
طوفانیست قوی
باکلامش ویرانت می کند بار دگر می سازد
زیبا تراز قبل خود می دانی
جاودان می ماند
درنگاهت
قلبت، یادت
دوستش می داری
کمک حال تودر سختی هاست
خنده کنان، یادآور رویدادهای زیباست
رها کننده از تنهای
پشتوانه خوبی هاست
چه دور، چه نزدیک
رفیق ازبودنت ممنونم
یادت نرود که یاد تو در دل ماست…
دودلم،اول خط،نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم!‏
همه“یک”گفتم و دینم همه“یکتایی”بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم؟‏
ای که با حرف تو هر مساله‎ای حل‎شدنی‎است
به‎خدا،خودتوبگو،نام که را بنویسم؟‏
دیدگاه ها (۵)

«دروغ»دروغ، تار عنکبوتی است کهریسمان اعتماد را پاره می کند.ا...

دست‌هایم رااز اشکبرکه‌ای ساخته‌امو در آینه‌اشچشمانم راآماده ...

«فصل رویش»دوران نوجوانی، فصل رویش استفصلی پر از شور و شوق و ...

امشب شب شور است وسروریکنفر آنطرف خانه ی ما با صدای انکرول اس...

رفیقباد بهاریست می آیدمی نوازد، می رقصدمی خواند، می سازدمانن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط