همه ی برگه ها را ورق میزدم

همه ی برگه ها را ورق میزدم،
در جست و جوی خودم بودم،
تنه های نازک درختان را آیینه کرده بودم تا خودم را بیابم،
پر از کنجکاوی میان کلمات میجستمت،
در نهایت، شگفتی مرا به عروج برد،
تو من بودی و من تو،
دیگر تو و من معنایی نداشت
تنها ما بود که میرقصید...

#Romantic_Time
دیدگاه ها (۲)

وقتی خدا می خواست تو را بسازد،چه حال خوشی داشت، چه حوصله ای ...

‏دلتنگی خیلی چیز عجیبیه؛وسط کاری و حواست به هیچ‌جا نیست،یهو ...

💅ایده‌ی دیزاین ناخن.💅

💅ایده‌ی دیزاین ناخن.💅

رفتم دست و صورتمو شستم و نشستم رو تخت اجوما اومد بهم گفت بیا...

تاجگذاری پارت۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط