کاش درد آنقدر کوچک می شد


کاش درد آنقدر کوچک می شد
که پشت میز یک‌کافه ، می نشست
چای می خورد،
ساعتش را نگاه می کرد
و با عجله می گفت:
خداحافظ….
دیدگاه ها (۱)

هیچکس را در زندگی مقصر نمیدانماز خوبان خاطرهواز بدان تجربه م...

یک روز رسد خوشی به اندازه کوه یک روز رسد غمی به اندازه د...

‍ خوشبختییڪ حس درونی استهیچ ڪس غیراز خودماڹ نمی تواندخوشبختم...

بالا و پایین دارد این دنیا غم های سنگین دارد این دنیا ا...

همیشه چای برایم بیشتر از یک نوشیدنی ساده بودهچای بهانه‌ ایست...

ورق روشن وقت

💠قالیباف پای درد دل معلولین عزیز نشست🔺امروز رئیس مجلس مهمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط