دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی‌ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می‌کردم
«عشق» اما خبر از گوشه محراب گرفت

نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می‌ ناب گرفت

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می‌شود از حافظه آب گرفت..؟!🦋🦋


#saharsehim 💝


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۲)

ما را کبوترانه وفادار کرده استآزاد کرده است و گرفتار کرده اس...

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشدآه، تصویر تو هرگز به تو ما...

نتواند که کند فاش به نامحرم رازهر که شد محرم دل طرز معانی دا...

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد،گما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط