بعد از مدرسه ها حس میکنم خیلی غرق مسائل خونه شدم غرق هر ر

بعد از مدرسه ها حس میکنم خیلی غرق مسائل خونه شدم غرق هر روز دعوا ها قبلا میتونستم از دعوا ها به مدرسه پناه ببرم، اما حالا دیگه پناهگاهی ندارم..
البته که مدرسه هم برام پناهگاه نبودم فقط اونجا کمتر آسیب میدیدم..
تنها کاری که میتونم بکنم اینه که در اتاقم و ببندم و یه هندزفیری بزارم تو گوشم و شروع کنم به نقاشی کشیدن..
اینقد که مشغول دور کردن خودم از خانواده بودم که دیدم کارایی رو میکنم که فکر میکردم هیچوقت نمیتونم انجامشون بدم، من هیچوقت تو زندگیم استمرار نداشتم کلاس های فوق برنامم رو یکی در میون میرفتم اما حالا به خاطر اینکه از خونه دور شم حاضرم هر کاری بکنم:)
اینقد با خودم حرف زدم تو این چند ماه که یادم رفته چطوری باید حرف زد با دیگران...
هر وقت میام حرف بزنم گند میزنم و بقیه رو میرنجونم..
و به خاطر همین من همینجور دارم تو نقطه امنم محو میشم!
دیدگاه ها (۱۱)

احساسات به وجود اومدن که احساس بشن نه گفته بشن.. و وقتی زیاد...

بعضی وقتا حس میکنم تنها ترین آدم جهانم.. آدمی که تو رابطه‌ش ...

گاهی وقتا حس میکنم حتی دیگه وجود ندارم.. دارم سعی میکنم تمام...

گاهی وقتا آدما بدون داشتن رابطه خونی باهات میتونن بهترین برا...

زخم پنهان

#بد_بوی#پارت_۲۴#جیمسون_ببین الینا فقط یه فرصت دیگه بهم بده ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط