تو همان عشقی و من شاعر دیوانه ی عشق

تو همان عشقی و من شاعر دیوانه ی عشق
نسرایم به جز از مستی پیمانه ی عشق
آتش،انداخته هر چند به جانم ، چشمت
سوزد از سردی این رابطه پروانه ی عشق
خانه ام تکیه به امنیت عهدت داده
از همین امنیت آباد شده خانه ی عشق
مثل سیمرغی و من زیر پر و بال تو، قاف
راز این قله شود باور افسانه ی عشق
شانه ات ساحل طوفان زده ی شیدایی است
موج موهای من و دلبری شانه ی عشق
بی تو هر فصل دلم همهمه ی پاییز است
با تو اما همه جا ریشه زند دانه ی عشق...🦋🦋

یرون واقعا بوشویدو اورگیمین بندی🫀🌹
دیدگاه ها (۰)

تير مژگانت دلم را خسته كرد                 آتش چشمت مرا دلبس...

محبوب من🌸❤آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ای که چرا از د...

درکوچه پس کوچه هایخیس وباران خورده ی احساس!با من باشدستهای ع...

من اگر مستت شوم بانو، تو جامم میشوی؟هرچه دارم نذر چشمانت، بن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط